Web Analytics Made Easy - Statcounter

حسین شریعتمداری مدیرمسئول روزنامه کیهان در یادداشتی نوشت:

۱- طی نزدیک به دو ماه اخیر درباره حمایت مالی و تبلیغاتی و تسلیحاتی دشمنان بیرونی از اغتشاشگران، گزارش‌های مستندی داشته‌ایم و در این وجیزه فقط به یک نمونه از تازه‌ترین نمونه‌ها اشاره می‌کنیم. شبکه ایران اینترنشنال که با بودجه صد‌ها میلیون دلاری آل‌سعود و مدیریت موساد در انگلیس راه‌اندازی شده است و بار‌ها چگونگی ساخت کوکتل‌مولوتوف، روش آتش‌زدن اماکن عمومی، چگونگی متوقف کردن و به آتش کشیدن آمبولانس‌ها، روش حمل مخفیانه اسلحه گرم برای مقابله با حافظان امنیت و‌.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

.. را به عوامل اغتشاش آموزش داده است، جمعه شب، در تازه‌ترین دستورالعمل خود (بخوانید دستور العمل موساد) رسماً و علناً به اغتشاشگران می‌گوید؛ «در جنگ نمی‌توان به خصوصیات اخلاقی پایبند بود.

باید این واقعیت را به رسمیت بشناسیم که با جمهوری‌اسلامی در حال جنگ هستیم. در جنگ کشتن نیرو‌های طرف مقابل یک کار اخلاقی است (!) و اگر بتوانیم او را بکشیم، ولی نکشیم، کار غیر‌اخلاقی کرده‌ایم (!)‌...» گفتنی است که سردبیری این شبکه را علی‌اصغر رمضان‌پور، معاون فرهنگی وزارت ارشاد آقای خاتمی برعهده دارد و‌...

۲- به یک نمونه از برخورد دولت‌های غربی با معترضان (و نه با اغتشاشگران) هم نیم‌نگاهی بیندازید. در این خصوص نیز بار‌ها به نمونه‌های مستندی اشاره داشته‌ایم و در محدوده این نوشته کوتاه، تنها به مصاحبه روز جمعه «ریشی سوناک» نخست‌وزیر انگلیس با شبکه تلویزیونی «اسکای نیوز» که به عنوان خبر فوری و مهم و با قطع برنامه‌های عادی این شبکه - Breaking News- منتشر شده است اشاره می‌کنیم. می‌گوید: «امروز با فرماندهان پلیس جلسه داشتم تا به آن‌ها اطمینان بدهم که برای سرکوب هرگونه اعتراض غیر‌قانونی از حمایت کامل من برخوردارند.

این مسئله که زندگی مردم عادی توسط اقلیتی خودخواه مختل شود کاملاً غیر قابل قبول است. کسانی که قانون‌شکنی می‌کنند باید از قدرت قانون بترسند و من مصمم هستم که این کار را انجام بدهم. ما به پلیس اختیارات بیشتری داده‌ایم که با تظاهرات غیر‌قانونی مقابله کنند. آن‌ها حمایت کامل مرا برای مقابله قاطع و سریع با اغتشاشات در زندگی روزمره مردم را دارند».

۳- شخص قمه به دستی را تصور کنید که قمه‌اش را روی دست بلند کرده و عربده‌کشان و تهدید‌کنان به سوی شخص دیگری می‌دود! در این حالت چه باید کرد؟! آیا می‌توان با این تصور که شاید دیوانه و یا فریب‌خورده باشد، او را به حال خود رها کرد و برای دفع خطر از شخصی که مورد حمله قرار گرفته است کاری نکرد؟! حالا تصور کنید که در این میان، یکی فریاد بزند و بگوید؛ این شخص دیوانه است! یا فریب‌خورده است و یا مواد مخدر مصرف کرده است و یا‌... آیا دیوانگی و یا فریب‌خوردگی او، برفرض که صحت داشته باشد! می‌تواند دلیل قانع‌کننده و عذر موجهی باشد که او را به حال خود رها کنیم و مانع از جنایتی که درپی انجام آن است نشویم؟!

۴- تفکیک اغتشاشگران به فریب‌خورده و دیوانه و هیجان‌زده و مزدور و منافق و آشوبگر، تفکیکی هوشمندانه و مردم‌دوستانه است و تاکید بر ضرورت برخورد متفاوت و متناسب با نوع جرم آن‌ها نیز نگاهی عدالت‌خواهانه است، ولی باید به این نکته توجه داشت که تفکیک یاد شده و برخورد متفاوت با هر یک از آن‌ها هرگز به معنا و مفهوم کوتاهی و انفعال در برخورد قاطع با آشوب و آشوبگران و جلوگیری مقتدرانه از جنایات آن‌ها نیست.

در جریان آشوب و اغتشاش، چگونه می‌توان فریب‌خورده و مزدور را از یکدیگر تشخیص داد؟! این برداشت با هیچ منطقی سازگار نیست. مگر حافظان امنیت علم غیب دارند که از نیت و انگیزه واقعی فلان آشوبگر با خبر باشند و برفرض محال نیز اگر علم غیب هم داشته باشند چگونه می‌توانند با این تلقی، به فلان آشوبگر فریب‌خورده اجازه قتل مردم، آتش‌زدن اموال عمومی، به آتش کشیدن آمبولانس حامل بیمار و ده‌ها جنایت وحشیانه دیگر را بدهند! و در پاسخ اعلام کنند که او فریب‌خورده و یا هیجان‌زده بود؟!

این‌گونه برخورد با اغتشاشگران با هیچ منطقی سازگار نیست و در هیچیک از سیستم‌های حقوقی و کیفری دنیا نیز وجود ندارد. باید از جنایات اغتشاشگران و حمله و آسیب‌رسانی آن‌ها به جان و مال و ناموس شهروندان با تمام توان جلوگیری کرد و، اما این که فلان اغتشاشگر، دیوانه و یا هیجان‌زده و فریب‌خورده بوده است، موضوعی است که بعد از دستگیری و در جریان دادگاه باید مورد رسیدگی قرار گیرد و مجازات هر کدام به تناسب جرمی که مرتکب شده‌اند اعمال شود. تنها در این حالت است که فریب‌خورده و مزدور قابل تفکیک و شناسایی خواهند بود.

همین دیروز، رهبر حزب محافظه‌کار انگلیس که دولت کنونی این کشور را در اختیار دارد، اعلام کرد برای مقابله با اعتصاب‌ها -‌توجه کنید برای مقابله با اعتصاب و نه آشوب و اغتشاش- علاوه‌بر پلیس، ارتش را هم به صحنه خواهد آورد. چرا؟! برای این که هر دولتی با هر هویت و ماهیتی که داشته باشد در حفظ منافع ملی و امنیت شهروندان خود با هیچ‌کس شوخی ندارد!

۵- چرا با وجود دستگیری بسیاری از عوامل اصلی آشوب‌های اخیر هنوز هم برخی از پادو‌های دشمن -هرچند بسیار اندک- دست به آشوب می‌زنند؟! و چرا شبکه‌های رسانه‌ای دشمن کماکان به تشویق آن‌ها برای آشوبگری مشغولند؟ و چرا رؤسای جمهور آمریکا و فرانسه و نخست‌وزیران انگلیس و کانادا و رژیم صهیونیستی بی‌محابا بر پشتیبانی خود از اغتشاشگران اصرار می‌ورزند؟ بخشی از پاسخ این سؤال - و نه تمامی پاسخ‌- را باید در برخی از برخورد‌های غیر‌قابل توجیه و منفعلانه با آشوبگران و خودداری از مقابله به مثل با دشمنان بیرونی دانست! آیا اعلام پی‌درپی حضور بی‌سلاح نیرو‌های حافظ امنیت در مقابل تروریست‌های مسلح، آشوبگران را به ادامه آشوب تشویق نمی‌کند؟!

۶- با توجه به اقتدار مثال‌زدنی جمهوری اسلامی ایران در منطقه و جهان، هوشمندی درخور تقدیر نیرو‌های اطلاعاتی و امنیتی کشورمان در دستگیری سریع و بی‌وقفه عوامل اصلی آشوب، فدا‌کاری و پاکباختگی نیرو‌های حافظ امنیت نظام و خواسته بار‌ها اعلام شده مردم، آیا بایسته است که هنوز هم دشمنان بیرونی رجز بخوانند و پادو‌های داخلی آن‌ها -هرچند اندک و کم‌شمار- کماکان بر طبل آشوب بکوبند؟!

۷- در این میان نباید از کینه‌توزی دشمنان بیرونی و حمایت رسماً اعلام شده و آشکار آن‌ها از آشوب و اغتشاش غافل بود. به قول حضرت امام -رضوان‌الله تعالی علیه- دشمن را آرام نگذارید که آرامتان نمی‌گذارد. احضار چندباره سفرای کشور‌های اروپایی به وزارت خارجه چه مشکلی را حل می‌کند؟!

آن‌ها در قتل شهروندان کشورمان و خسارت‌های فراوانی که پادو‌های نشان‌دار این کشور‌ها به بار آورده‌اند سهیم هستند و بر اساس اصل «مقابله به مثل- retaliation» که در حقوق بین‌الملل نیز به رسمیت شناخته شده است، باید تبعات و هزینه جنایاتی که مرتکب شده‌اند را بپردازند. جمهوری اسلامی ایران اهرم‌های پشیمان‌کننده فراوانی برای مقابله با این کشور‌ها در اختیار دارد، چرا نباید از این اهرم‌ها استفاده شود.

۸- و بالاخره نباید نقش برخی از جریانات آلوده داخلی که سابقه سیاهی در همراهی با دشمنان را در کارنامه خود دارند نادیده گرفت. این طیف بار‌ها نشان داده‌اند که با گرگ فالوده می‌خورند و با چوپان گریه می‌کنند! شرح این ماجرا به درازا می‌کشد و به وقت دیگری می‌گذاریم.

منبع: فرارو

کلیدواژه: شریعتمداری برای مقابله دشمنان بیرونی فریب خورده بار ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۵۳۳۸۰۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

در این روستا یک شب در سال همه کوفته می خورند | مراسم «اوکوز قوربانی» در روستای اسفنجان شهرستان اسکو

به گزارش همشهری آنلاین، در سی و ششمین روز بهار اهالی روستای اسفنجان اسکو به نیت بارش باران و دفع بلا از روستا گاوی را قربانی کرده و با گوشت آن کوفته درست می کنند.

روز پنجشنبه ششم اردیبهشت ماه مصادف با سی و ششمین روز بهار به روستای اسفنجان آمدم تا راوی مراسم سنتی چندین صدساله باشم که به اعتقاد مردم محلی این رسم سنتی ریشه در اعتقادات و باور دیرینه این مردم دارد.

ساعت ۸و ۳۰ دقیقه صبح خود را به روستای اسفنجان می رسانم، روستایی آباد و سرسبز با انبوه درختان گردو، بادام و میوه های مختلف که شکوفه های اردیبهشتی در سرشاخه های درختان به رقص درآمده و نوید میوه های آبدار و خوشمزه را می دهند.

اهالی روستا در محله ها پرتعداد هستند، از پسر جوانی آدرس محل اجرای مراسم قربانی را می پرسم «۲۰۰ متر دیگر هم که بروی به مسجد جامع می‌رسی، در همان میدان منتظر باش همه چیز را می بینی.»

به حرفش گوش می کنم و جلوتر می روم، مقابل مسجد جامع چند نفر از ریش سفیدان روستا روی نیمکت نشسته اند. یک آقای جوان هم یک دستگاه کارتخوان دستش گرفته و ایستاده. «سلام آقا صبح به خیر، من خبرنگارم آمدم از مراسم قربانی شما گزارش بنویسم، راهنماییم می کنید که مراسم کجا برگزار می شود و نحوه اجرای آن چطور است؟» متوجه می شود که اطلاعاتی خاصی ندارم در حالی که کارت یکی از اهالی را به کارتخوان می کشد «خانم کمی صبر کن همه چیز را خودت می بینی و می توانی بنویسی.»

خُب باشه، یه سوال این کارتخوان برای چیه و شما چکار می کنی؟ نگاهم می کند و می گوید: «از یک هفته مانده به اجرای مراسم سنتی «اوکوز قوربانی» اهالی روستا در خرید قربانی مشارکت می کنند و هر خانوار هر چقدر که بتواند سهیم می‌شود. معمولا از ۳۰۰ هزار تومان تا چهار، پنج میلیون تومان کمک می کنند؛ امسال دو راس گاو به قیمت ۳۲۰ میلیون تومان خریداری شده.

تا حرف هایش تمام شود برای چند نفر از اهالی روستا کارت می کشد.

روبه روی مسجد جامع پیرمردی روی نیمکت نشسته، کنارش می روم، سلام و صبح به خیر و احوالپرسی می کنیم؛ حاج آقا به سلامتی شما چند سال داری؟ من متولد سال ۱۳۱۷ هستم و ۸۵ سال سن دارم.

از چند سالگی مراسم «اوکوز قوربانی» را به یاد می آوری؟ از بچگی، پسربچه چهار، پنج ساله ای بودم که دنبال قربانی راه می افتادیم و کوچه به کوچه می رفتیم.

فلسفه این قربانی چیه؟ اجداد ما این قربانی را به نیت دفع بلا از روستا و داشتن محصولات کشاورزی پربار و بابرکت انجام می دادند و سینه به سینه منتقل شده است.

البته ما شنیده ایم ایام قدیم در این منطقه بادهای بسیار شدیدی می وزید که باعث تخریب محصولات کشاورزی می شد اهالی روستا نیت می کنند برای کاهش بادها و تبدیل شدن آن به بارش باران قربانی کنند تا بلا دور شود.

روز اصلی برگزاری مراسم چه روزی است؟ مراسم سنتی قربانی کردن سی و ششمین روز بهار است. یا به عبارت دیگر اولین پنجشنبه اردیبهشت ماه.

اگر سی و ششمین روز بهار با اولین پنجشنبه اردیبهشت ماه مصادف بود که خیلی عالی است اگر نه چند روز قبل یا چند روز بعد برگزار می‌شود که مصادف با روز پنجشنبه باشد.

قربانی را آوردند

حرف هایم با حاج آقای ۸۵ ساله گل انداخته، کمی آن طرف تر پسر بچه ای دوان دوان خود را به بابابزرگش می رساند «حاجی بابا قربانی را آوردند.»

سرم را بلند کرده و می بینم از سمت چپ و به اصطلاح محلی از «بالا محله»

چند نفر از مردان و جوانان روستا یک راس گاو نر بزرگ قهوه ای رنگ را در حالی که طنابی به دور گردن او انداخته اند مقابل مسجد جامع می‌آورند.

یکی از اهالی روستا می گوید «خانم خبرنگار مراسم از حالا شروع می شود، این گاو قربانی را محله به محله می گردانیم اگر دوست داشتی می توانی با ما بیایی» سپس نگاهی به کفش هایم می کند «آهان کفش ورزشی پوشیدی می توانی بیایی.»

چشم می گویم و راه می افتیم.

از محله میدان به محله پایین و از آنجا به محله «شَهَر یُولی» می رویم. کوچه‌های روستا آسفالت هستند.

شب کوفته خوران

گاو قربانی که از محلات رد می شود زنان و مردانی را می بینم که جلوی در خانه ایستاده و بشقابی به دست گرفته اند.

دو پیرزن روستایی چادرگلدار به سر کرده و منتظر رد شدن قربانی از محله هستند.

سلام حاج خانم؛ سلام دخترم، مثل اینکه اهل این روستا نیستی؟ نه نیستم، امروز اینجا مهمانم.

می توانی تا شب بمانی تا برایت کوفته درست کنم. آخه امشب همه اهالی روستا برای شام کوفته می خورند.

موضوع برایم جالب می شود.

حاج خانم بشقاب گردو را در کیسه سفید پسر جوان می ریزد و می گوید «امشب همه اهالی روستا مهمان دارند» و شام کوفته می پزند.

گوشت قربانی بین همه اهالی روستا پخش می شود و خودمان هم کمی گوشت دیگر به آن اضافه می کنیم. امروز و امشب تمام اسفنجانی هایی که مقیم شهرهای تبریز، اسکو، خسروشهر، سهند و سایر شهرهای اطراف هستند به اسفنجان می آیند و در مراسم شرکت می کنند و شب هم هر خانواده برای شام کوفته درست می کند. «این یک رسم سنتی و قدیمی است و ما همه به آن اعتقاد داریم.»

راستی حاج خانم اسم شما چی بود؟ عرفان خانم بنویسی کافیه. اونم چشم

حاج خانم همسایه هم در تکمیل صحبت های او ادامه می دهد: ما اسفنجانی ها هر شهری که باشیم باید امروز به روستا بیاییم و در این مراسم شرکت کنیم.

راستی تا گوشت قربانی نیاید ما دست و دلمان به کار پختن کوفته نمی رود. حتی ۲۰ بار هم کوفته بپزیم به طعم و خوشمزه گی کوفته گوشت قربانی نمی رسد.

تحفه ای تقدیم جوانان

حاج خانم این بشقاب گردو چی بود که در کیسه سفید ریختی؟ وقتی گاو قربانی را محله به محله می گردانند چند پسر جوان کیسه های سفیدی به دست گرفته و همراه گاو قربانی حرکت می کنند هر کدام از اهل محل تحفه ای به آنها می‌دهند. بعضی ها به نیت نذر و نیاز و برطرف شدن حاجت می دهند و بعضی هم نذر ندارند و فقط برای تشکر از جوانان است.

ما الان ۵۰ سال است که هر سال یک بشقاب گردو به این جوانان هدیه می دهیم.

ممکن است خانواده ای یک قواره پارچه پیراهنی یا یک جفت جوراب، پول نقد، میوه و نان محلی بدهد.

خلاصه اینکه هر کس هرچی عشقش می کشد می دهد.

با این حاج خانم ها که گرم صحبت شدم اهالی روستا دو محله «حمام و علی اصغر» را هم پشت سر گذاشتند.

به حاج خانم جلیل زاده می گویم حالا که اهالی رفتند من از کجا بروم که آنها را پیدا کنم «دخترم نگران نباش همه محله ها به هم راه دارند فکر کنم الان به محله «عیدآوا» می روند. همین کوچه را بروی بالا بهشان می رسی.»

کوچه های آسفالت و سربالایی را طی می کنم. به نفس نفس زدن افتادم.

فکر می کنم گاو قربانی را دو، سه تا محله دیگر هم بگردانند قربانی می کنند و تمام می شود. در حالی که سخت در اشتباه بودم و کلی کار داریم.

نمی دانم از کدام محله رفتم و به کجا رسیدم، خبری از اهالی روستا که گاو قربانی را می گرداندند نبود کمی استراحت می کنم. موتورسواری از کنارم رد می شود؛ آقا چه خبر از قربانی، کجا برده‌اند؟ از محله باباحسن می‌آورند به پیرسنگ.

پُرسان پُرسان به محله باباحسن می روم، تعداد اهالی روستا که همراه گاو قربانی حرکت می کنند بیشتر شده است. اکثر آنها پسران جوان و نوجوانان هستند.

دوباره با آنها همراه می شوم. از اینکه در بین آنها خبری از خانم ها نیست -حتی یک نفر خانم- تعجب می کنم. از یکی از اهالی روستا می پرسم پس خانم ها کجا هستند آنها گاو قربانی را همراهی نمی کنند؟ نه، زنان روستا به دنبال گاو قربانی نمی آیند. آنها در قربانگاه منتظر هستند.

خب الان برنامه چیه؟ الان گرداندن گاو قربانی در تمام محله های روستا تمام شده و از محله «باباحسن» به طرف پیرسنگ می رویم.

«پیرسنگ» چیه؟

«پیرسنگ» در کوه واقع شده و چند تا سنگ قبر هم آنجا هست. آنجا گاو قربانی را سه بار دور «پیرسنگ» می گردانند بعد به «قوربان داغی» می برند و ذبح می کنند.

قبل از اینکه به «پیرسنگ» برویم گاو قربانی را به قنات «عیدآباد» یا «عید آوا» که در مسیر بود برده و به او آب می‌دهند.

به طرف «پیرسنگ» حرکت می کنیم. اهالی می گویند از کوچه های روستا تا «پیرسنگ» حدود سه کیلومتر است.

در راه «پیرسنگ» با یکی دیگر از اهالی روستا همکلام می شوم. این پیرمرد روستایی هم مثل سایر اهالی هرسال در این مراسم شرکت می کند. وقتی از کم و کیف مراسم می پرسم می گوید:در زمان های قدیم کاروان های زیادی برای هفته بازار اسفنجان از این مسیر رفت و آمد می کردنداهالی روستا از گوشت قربانی در بین این کاروانیان هم توزیع می کردند.

البته چند سال قبل که روستا مثل حالا بزرگ نبود یک گوسفند قربانی می کردند ولی الان که جمعیت روستا زیاد شده یک یا دو راس گاو قربانی می شود.

همین طور که به طرف «پیرسنگ» حرکت می کنیم چندین بار صدای سلام و صلوات بلند می شود.

آقای مسنی که در جلو و کنار گاو قربانی حرکت می کند به نیت شهدای صدر اسلام تا کنون با صدای بلند صلوات می فرستد و اهالی با او همراهی می کنند.

یک ساعت و شاید هم بیشتر در دامنه کوه جلو می رویم تا به پیرسنگ می رسیم.

دیگر نای رفتن ندارم به شدت تشنه ام و پاهایم خسته از این همه کوهپیمایی.

پسر نوجوانی دو بطری آب در دست گرفته و همراه اهالی به طرف کوه می رود. از پشت سر صدایش کرده و آب می خواهم. یکی از بطری های آب را از او گرفته و سر می کشم.

با همه خستگی به پیرسنگ می‌رسیم. گاو قربانی بیچاره هم خیلی خسته شده، پاهایش همراهی نمی کند تا به محل اصلی برسد. چند نفر از جوانان هل می دهند. بالاخره حرکت می کند.

برای رسیدن به مقبره «پیرسنگ» حدود ۲۰ تا ۳۰ عدد پله کم ارتفاع کار کرده اند ولی اهالی ترجیح می دهند از تپه ها بالا بروند.

به محل اصلی «پیرسنگ» می رسیم. اینجا چند مورد سنگ قبر بزرگ می بینم که شکسته شده و هر کدام به طرفی پرت شده اند.

اهالی روستا نمی دانند این سنگ قبرها متعلق به چه کسانی هستند. حتی نمی دانند این «پیرسنگ» که گاوقربانی را سه بار دور آن می گردانند متعلق به کسی است یا نه.

دزدان عتیقه به هیچ چیز رحم نمی کنند؛ اهالی می گویند این سنگ قبرهای شکسته شده را دزدان عتیقه به این روز انداخته‌اند.

آنها به هیچ چیز رحم نمی کنند. چند سال پیش بود که در روستا تخریب قبرها توسط افراد ناشناسی که دنبال عتیقه بودند دهان به دهان می گشت.

پیرسنگ در تسخیر زباله های پلاستیکی

آنجا یک مقبره ای دیدم که در آن بسته بود. چشم هایم را به پنجره نزدیک کرده و داخل آن را نگاه کردم ولی به جز مزار و قبر همه چیز داخل آن بود و بیشتر زباله های پلاستیکی آنجا را به تصرف خود درآورده بود.

خلاصه هر چه که بود گاو قربانی را سه بار دور پیرسنگ گرداندند. همان آقای مسن که اسمش را نمی دانم و طناب دور گردن گاو را گرفته بود بعد از سه بار گرداندن گاو درخواست کرد فاتحه ای برای شهدا و همه آنهایی که در این منطقه به خاک سپرده شده اند خوانده شود.

اهالی همه باهم فاتحه می خوانند و صلوات می فرستند.

پاترولی که ناجی من شد

اعلام کردند همه باهم به طرف «قوربان داغی» می رویم.

«قوربان داغی» کجاست؟ مرد میانسال دستش را به طرف قله کوهی گرفته و می گوید: آن قله کوه را می بینی که مردم یواش یواش به آن سمت می روند آنجا قوربان داغی است.

تا آنجا چقدر فاصله است؟ حدود دو کیلومتر باید کوهنوردی کنیم.

مانده بودم چطور به پاهای خسته ام بگویم که هنوز دو کیلومتر دیگر باید برویم و به قوربان داغی برسیم.

خستگی بد جوری توانم را گرفته بود. اما خدا همیشه سربزنگاه به کمک آدم می آید.

سرم را انداختم پایین و از پله ها کم ارتفاع پیرسنگ پایین می آمدم که یکی از اهالی روستا انگار که از ریخت و قیافه و پاهای خسته ام خبر داشته باشد صدایم کرد و گفت" خانم شما خبرنگاری؟

بله؛ من تا «قوربان داغی» با ماشین می روم اگه بخواهید می توانید با ما بیایید.

مگر تا بالای کوه هم ماشین می رود؟ بله، ماشین پاترول اگر کمک فنر داشته باشد تا نوک قله هم می رود.

خیلی خوشحال شدم و سراغ ماشین پاترولش را گرفتم.

به قول خودش از ماشین پاترولش فقط موتورش سالم و بی نقص بود. «خانم خبرنگار شرمنده، به سر و وضعش نگاه نکن، این ماشین برای کارم است شاید خیلی درب و داغون باشد ولی موتورش سالم است و هیچ نقص فنی ندارد. صحیح و سالم به آنجا می رویم.»

سریع بالا می روم و می نشینم، یکی از فامیل هایشان هم داخل پاترول نشسته. «دخترم نترس بیا بالا» این ماشین کوه و کمر است. حتی نیسان هم نمی تواند کوه را بالا برود ولی پاترول با کمک فنرهایش به راحتی حرکت می کند.

به آرامی حرکت می کنیم و چند دقیقه بعد به قوربان داغی می رسیم. تشکر کرده و پیاده می شوم و می گویم «اجازه می دهید موقع برگشتن هم با شما بیایم من خیلی خسته شدم» بله حتما منتظر می شوم کارتان تمام شود.

ذکر مصیبت اهل بیت

از دیدن انبوه جمعیتی که در قوربان داغی منتظر رسیدن گاو قربانی هستند تعجب می کنم.

اهالی روستاهای دور و نزدیک از شهرهای مختلف آمده بودند.

تا رسیدن گاوقربانی یکی از اهالی روستا با میکروفنی که در دست دارد دعای توسل می خواند.

وقتی در دعای توسل نام مبارک امام حسین(ع) را می خواند در حق حضرت سیدالشهدا و شهدای کربلا ذکر مصیبت می گوید.

بعد دعای توسل را دوباره تا انتها می خواند. دعای توسل که تمام می شود اهالی روستا همه باهم دعای فرج می خوانند.

موقع اذان ظهر است و کم کم گاو قربانی به قوربان داغی می رسد. جایگاه مخصوصی برای ذبح قربانی در نظر گرفته اند ولی ازدحام جمعیت اجازه نمی دهد آنجا را از نزدیک ببینم.

موقع ذبح قربانی همان آقایی که دعای توسل می خواند برای تعجیل در ظهور حضرت ولی عصر(عج)، بارش باران و رحمت الهی، پربار شدن محصولات کشاورزی، دفع بلا و آسیب از روستا دعا می کند و همه مردم آمین می گویند.

گاو قربانی ذبح می شود، اهالی روستا از همان زمان قدیم از محل ذبح قربانی یک جوی یا نهر مانندی درست کرده و انتهای آن چاهی حفر کرده و سر چاه را با سنگ های بزرگ پوشانده و اسم آن را نشانگاه نامیده اند.

اهالی می گویند خون قربانی باید از قربانگاه سرازیر شده، از جوی و نهر عبور کرده و به نشانگاه برسد.

و من دیدم که خون قربانی از جوی و نهر پیچ و تاب خورده و به چاهی که نشانگاه می نامیدند سرازیر شد.

دور جوی و نهر را با نرده های فلزی عمودی حصار کشیده اند و شرکت کنندگان در این آئین سنتی چندین صدساله در کنار نرده‌ها ایستاده و ماجرا را تماشا می‌کردند.

بعد از ذبح قربانی کم کم مردم به روستا بر می گردند.

ساعت یک ظهر است دوباره با همان پاترولی که ناجی من شده بود به روستا برمی‌گردیم.

در مسیر برگشت به روستا بساط نذر و احسان شربت و سوپ به راه است. هر کدام از ما کاسه ای سوپ می گیریم. چقدر این سوپ خوشمزه و دلچسب بود. آقای راننده پاترول مرا به مسجد جامع می رساند.

فکر می کنم هیچ جوره نمی توانم لطف ایشان را جبران کنم. فقط تشکر می کنم و او می گوید «در دنیا به این اصل معتقدم که انسان ها بهتراست برای همدیگر مفید باشند و بتوانند مشکل کسی را حل کنند.»

یک ساعت در مسجد جامع منتظر می مانم، در آشپزخانه بزرگ مسجد زیلوهای تمیزی پهن شده و ظروف مورد نیاز هم روی زیلوها قرار دارد.

با خودروی نیسان پیکر گاو قربانی را به آشپزخانه آورده و شروع به شقه شقه کردن و تقسیم بندی گوشت و استخوان آن کرده و در بین اهالی روستا پخش می کنند و زنان کدبانوی روستا با گوشت آن کوفته لذیذی درست کرده و نوش جان می کنند.

کد خبر 847558 منبع: فارس برچسب‌ها خبر مهم استان آذربایجان غربی تبریز استان آذربایجان شرقی مجله آداب و رسوم

دیگر خبرها

  • عوارض پرخوری قبل خواب و بیماری های آن
  • هشدار استقلال ؛ فریب نخورید!
  • (تصاویر) تلاش کشتی‌گیران غول پیکر برای درآوردن گریه نوزادان
  • تلف شدن ۵۷ گوسفند در برخورد قطار با گله در قزوین
  • انتقام باورنکردنی یک گوسفند از چوپان! (فیلم)
  • طرح ضربتی مقابله با قاچاق سوخت و کشف ۸۰ هزار لیتر گازوئیل قاچاق در بندرعباس 
  • در این روستا یک شب در سال همه کوفته می خورند | مراسم «اوکوز قوربانی» در روستای اسفنجان شهرستان اسکو
  • (ویدئو) انتقام باورنکردنی یک گوسفند از چوپان!
  • پایداری جریان تامین و توزیع آب شرب شهر‌ها و روستا‌های استان یزد
  • درخواست تلخ و گریه‌آور کودکان سیل زده سیستان بلوچستان | فیلم